آخرین حرفش این بود:« فراموشم کن!»
آه! کاش او ذره ای می دانست معنی عشق را!
آنوقت می فهمید که خواسته اش نا ممکن است.
مگر می شود ستاره ای به دلی بیاید و بعد برود بی آنکه جای خالی اش...!
آه!آه!آه از این همه سنگدلی!
« مهتاب»